بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
سرو ِ کَشمَر در شاهنامه
***
درخت سروی که زرتشت آنرا از باغ بهشت آورد و در کشمر کاشت:
یکی سرو آزاده بود از بهشت/به پیش در آذر، آن را بکشت -
نبشتی بر زاد سرو سهی/که پذرفت گشتاسب دین بهی -
گوا کرد مر سرو آزاد را/چنین گستراند خرد داد را -
فرستاد هر سو به کشور پیام/که چون سرو کشمر به گیتی کدام -
ز مینو فرستاد زی من خدای/مرا گفت زینجا به مینو گرای -
کنون هر ک این پند من بشنوید/پیاده سوی سرو کشمر روید -
بگیرید پند، ار دهد زردهُشت/به سوی بت چین بدارید پشت -
در آیین پیشینیان منگرید/برین سایه سرو بن بگذرید -
سوی گنبد آذر آرید روی/به فرمان پیغمبر راستگوی -
همه نامداران به فرمان اوی / سوی سرو کشمر نهادند روی -
پرستشکده گشت زان سان که پشت / ببست اندرو دیو را زردهشت -
بهشتیش خوان ار ندانی همی / چرا سرو کشمرش خوانی همی -
چراکش نخوانی نهال بهشت / که شاه کیانش به کشمر بکشت -
درباره این سایت