محل تبلیغات شما

برگزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

***

گشتاسب و قبای چوپانی و آهنگری و جامه ی زربفتِ رومی در هیئت دبیران 

***

 قبای چوپانی و آهنگری بیشتر به قد و قواره  و تن پیلوار و یال و کوپال گشتاسب می برازد تا جامه ی زربفتِ رومی در هیئت دبیران:

 چو در شهر آباد چندی بگشت / ز ایوان به دیوان قیصر گذشت - 

به اسقف چنین گفت کای دستگیر / ز ایران یکی نامجویم دبیر -

 بدین کار باشم ترا یارمند / ز دیوان کنم هرچ آید پسند -

 دبیران که بودند در بارگاه / همی کرد هریک به دیگر نگاه -


 این چنگ و این پنجه های پولادین، "کِلک و قرطاس" را در هم همی بپیچانند. این بر و بازو را کمان و کمند درخورست:

 کزین، کلکِ پولاد گریان شود / همان روی قرطاس بریان شود» -

 یکی باره باید به زیرش بلند / به بازو کمان و به زین بر کمند - 

به آواز گفتند ما را دبیر / زیانست پیش آمدن ناگزیر -

 چو بشنید گشتاسپ دل پر ز درد / ز دیوان بیامد دو رخساره زرد -

 یکی باد سرد از جگر برکشید / به نزدیک چوپان قیصر رسید - 

جوانمرد را نام نستاو* بود / دلیر و هشیوار و با تاو بود -

 به نزدیک نستاو چون شد فراز / برو آفرین کرد و بردش نماز -

 نگه کرد چوپان و بنواختش / به نزدیکی خویش بنشاختش -

 شد آن دردها بر دلش بر گران / بیامد به بازار آهنگران -

 بدو گفت آهنگر ای نیکخوی / چه داری به دکان ما آرزوی -

 چنین داد پاسخ که ای نیکبخت / نپیچم سر از پتک وز کار سخت -

 مرا گر بداری تو یاری کنم / برین پتک و سندان سواری کنم - 

چو بشنید بوراب** زو داستان / به یاری او گشت همداستان -

 به گشتاسپ دادند پتکی گران / برو انجمن گشته آهنگران -

 بزد پتک و بشکست سندان و گوی / ازو گشت بازار پر گفت وگوی –

.

نستاو*: چوپان قیصر، که مسیرِ راهیابی گشتاسب را به بارگاه قیصر، هموار کرد.


بوراب **:  آهنگر رومی که گشتاسب بر سندان او کوبید و آنرا به دو نیم کرد: 

گشتاسب،

 شد آن درد ها بر دلش بر گران/بیامد به بازار آهنگران -

 یکی نامور بود بوراب نام / پسندیده آهنگری شادکام - 

همی ساختی نعل اسبان شاه/بر قیصر اورا بدی پایگاه –


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها